شهادت مظلومانه ی هفتمین مولای غریب شیعیان تسلیت باد.
اى که در ماتمت، دل پر از غم شده
قامت آسمان، از غمت خم شده
بخوان نماز، که خود دل از وضو برفت
که حلقهها، بر تن پاکت فرو برفت
…
امام کاظم علیه السلام:
هر که خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند عذاب روز قیامت را از او باز می دارد.
در کنج سیه چال بلا غرق دعایی
جان از غم مادر دهی و سوى خدایی
عمرت شده طى گوشه ى زندان و به غربت
عالم شده مبهوت تو از این همه محنت
در خیال خرمشهر که کنار کارون آرام نشسته بود، هیچ صدای خمپارهای نبود. نخلستانهایش صدای چرخهای تانک را تا آن روز نشنیده بود، تا شهریور ماه ۵۹ که خرمشهر، خونین شهر شد. پس از گذشت روزهای تاریک و پر دود اسارت، در سوم خرداد ۱۳۶۱ شهر از اشغال درآمد. خرمشهر نخلهای سوخته، نخلهای بیسر...
مرحوم آیت الله بهجت(ره) یکی عارفان بزرگ زمان بودند.
روزی به ایشان گفتند : کتابی در زمینه اخلاق معرفی کنید .
فرمودند:
لازم نیست یک کتاب باشد یک کلمه کافیست که بدانی : "خدا می بیند" .
هیچ گاه دلت را به روزگار مسپار ،
که دریایی از نا امیدی است
دلت را به خدا بسپار که دریایی
از امید است و رحمت...
خدا به قلب کوچکم وسعت ده تا بتوانم بزرگیت را درک کنم
و در دریای بزرگی و پاکی
و مهربانی تو غرق شوم
و به بالهایم توانی ده
تا بتوانم به سوی تو پرواز کنم تو که آشنا ترین آشنایی
بار خدایا ... از کوی تو بیرون نرود پای خیالم .. نکند فرق به حالم .. چه برانی چه بخوانی چه
به اوجم برسانی چه به خاکم بکشانی .. نه من آنم که برنجم ، نه تو آنی که برانی .
***
اگر تنهاترین تنها شوم، باز هم خدا هست .
محمد بن ابراهیم یحیی شیرازی ملقب به صدرالمتالهین و معروف به ملاصدرا از بزرگان فلاسفه و از بزرگترین دانشمندان جهان در حکمت الهی و سرآمد حکمای اسلامی است که در سال ۹۷۹ یا ۹۸۰ ه.ق در شهر شیراز دیده به جهان گشود . وی پس از مرگ پدر به اصفهان آمد. علوم نقلی را نزد شیخ بهایی و علوم عقلی را نزد میرداماد تحصیل و تلمذ کرد. سپس خود اعجوبه زمان و افتخار حکمای دوران گشت.
در دوران جوانی, صدرالمتالهین جوان با شیخ بهایی آشنا گردید که سنگ بنای شخصیت علمی و اخلاقی ملاصدرا توسط این دانشمند جهاندیده کم نظیر بنا نهاده شد. و تکمیل این بنای معنوی را استاد دیگرش دانشمند سترگ و استاد علوم دینی و الهی و معارف حقیقی و اصول یقینی سیدامیر محمد باقر بن شمس الدین مشهور به میرداماد عهده دار گشت.از شاگردان او میتوان به حاج ملاهادی سبزه زاری و ملامحسن فیض کاشانی اشاره کرد.
صدرالدین محمد در علوم متعارف زمان و بویژه در فلسفه اشراق و مکتب مشاء و کلام و عرفان و تفسیر قرآن مهارت یافت. او آثار فلسفی متفکرانی چون سقراط و فلاسفه هم عصر او، افلاطون، ارسطو و شاگردانش و همچنین دانشمندانی چون ابن سینا و خواجه نصرالدین طوسی را دقیقا بررسی نمود و موارد ضعف آنها را باز شناخت و مسایل مبهم مکاتب را بخوبی دانست. او اگر چه از مکتب اشراق بهره ها برد ولی هرگز تسلیم عقاید آنان نشد و گرچه شاگرد مکتب مشا گردید لیکن هرگز مقید به این روش نشد. ملا صدرا پایه گذار حکمت متعالیه می باشد که حاوی ژرف ترین پاسخ ها به مسائل فلسفی است. ملاصدرا علاوه بر سالک و رهرو در عرفان بعنوان موفق ترین سالکین در فلسفه می باشد که با طی کردن مراحل مختلف گنجینه با ارزشی را برای ساخت قلعه ای از دانش کشف نمود که با نور جاودانی حقیقت می درخشد.
"خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان، اما به قدر فهم تو کوچک می شود و به قدر نیاز تو فرود می آید و به قدر آرزوی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو کارگشا.... یتیمان را پدر می شود و مادرمحتاجان برادری را برادر می شود، عقیمان را طفل می شود، ناامیدان را امید می شود، گمگشتگان را راه می شود، در تاریکی ماندگان را نور می شود، رزمندگان را شمشیر می شود،پیران را عصا می شود،محتاجان به عشق را عشق می شود، خداوند همه چیز می شود همه کس را... "
غیاث الدین ابوالفتح عمر بن ابراهیم نیشابوری موسوم به خیام یکی از بزرگترین و مشهورترین شعرای تاریخ ایران بعد از اسلام است که معروفیت وی مرزها را در نوردیده و در سرتاسر گیتی به عنوان شاعری خردگرا شناخته شده است. حکیم عمر خیام اگرچه بیشتر به عنوان شاعری رباعی سرا شهره گشته است ولی وی در واقع فیلسوف و ریاضیدانی بزرگ بود که در طول عمر دراز خویش کشفیات مهمی در ریاضیات و نجوم انجام داد.
خیام یکی از حکماء و ریاضی دانان و شاعران بزرگ ایران در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم است . سال ولادت او دقیقا" مشخص نیست . او از بزرگترین دانشمندان عصر خود به حساب می آمد ، او دارای هوشی فوق العاده بوده و حافظه ای نیرومند و قوی داشت . در دوران جوانی خود به فراگیری علم و دانش پرداخته به طوری که در فلسفه ، نجوم و ریاضی به مقامات بلندی رسید و در علم طب نیز مهارت داشته به طوری که گفته شده او سلطان سنجر را که در زمان کودکی به مرض آبله گرفتار شده بود معالجه کرد . او به دو زبان فارسی و عربی نیز شعر می سرود و در علوم مختلف کتاب های با ارزشی نوشته است . خیام در زمان خود دارای مقام و شهرت بزرگی داشته و معاصران او همه وی را به لقب های بزرگی مانند امام ، فیلسوف ، حجه الحق ستوده اند .
او در زمان دولت سلجوقیان زندگی می کرد که قلمرو حکومت آنان از خراسان گرفته تا کرمان ، ری ، آذربایجان و کشورهای روم ، عراق و یمن و فارس را شامل می شد . او معاصر با حکومت آلپ ارسلان و ملکشاه سلجوقی بود . در زمان حیات خیام حوادث مهمی به وقوع پیوست از جمله جنگ های صلیبی ، سقوط دولت آل بویه ، قیام دولت آل سلجوقی . خیام بیشتر عمر خود را در شهر نیشابور گذراند اما در طی دوران حیاط خود دو بار به قصد سفر از نیشابور خارج شد که یکی از این سفرها برای انجام دادن مراسم حج بود و سفر دوم به شهر ری و بخارا بوده است . خیام در علم نجوم مهارتی تمام داشت به طوری که گروهی از منجمین که با او معاصر بودند در بنای ساختن رصد خانه سلطان ملکشاه سلجوقی همکاری کردند و همچنین خیام به درخواست سلطان ملکشاه سلجوقی تصمیم به اصلاح تقویم گرفت که به تقویم جلالی معروف است . خیام در دوران زندگی خود از جهت علمی و فلسفی به معروفیت رسید و مورد احترام علما و فیلسوفان زمان خود بود . سرانجام شاعر بزرگ در سال 517 ﻫ . ق در شهر نیشابور دارفانی را وداع گفت . او قبل از مرگ خود محل آرامگاه خود را پبش بینی کرده بود که نظامی عروضی در ملاقاتی که با وی داشته این پیش بینی را اینطور بیان کرده که گور من در موضعی باشد که هر بهاری شمال بر من گل افشان می کند که نظامی عروضی بعد از چهار سال که از وفات خیام می گذشت به شهر نیشابور رفته و به زیارت مرقد این شاعر بزرگ رفته و با کمال تعجب دید که قبر او درست در همان جایی است که او گفته بوده .
مرگ خیام را میان سالهای ۵۱۷-۵۲۰ هجری میدانند که در نیشابور اتفاق افتاد. گروهی از تذکرهنویسان نیز وفات او را ۵۱۶ نوشتهاند، اما پس از بررسیهای لازم مشخص گردیده که تاریخ وفات وی سال ۵۱۷ بودهاست .مقبرهٔ وی هم اکنون در شهر نیشابور، در باغی که آرامگاه امامزاده محروق در آن واقع میباشد، قرار گرفتهاست.
یک خاطره زیبا :
دوستم نگاهی به کتابهای کتابخونه ام کرد و پرسید : همه ی این کتابها مال توئه ؟
با خوشحالی گفتم : بله البته، خیلی هاشون رو از نمایشگاه های کتاب خریدم.
کتابی رو از قفسه بیرون آورد و گفت : این کتاب رو خوندی ؟
گفتم : هنوز نه .
به کتاب دیگری اشاره کرد و گفت : این یکی رو چطور ؟
نگاهی به کتاب کردم و گفتم : این یکی رو هم هنوز نه
بدون اینکه چیزی بگه کتابی رو از طبقه پایین نشون داد .
گفتم: این رو هم نه !
در آن لحظه دوستم با تعجب پرسید : اصلاً امسال چندتا کتاب غیردرسی خوندی ؟
با ناراحتی گفتم: فقط یک کتاب
پرسید : کی خریده بودیش ؟
گفتم : امانتی بود و از دوستی قرض گرفته بودم .
بعد گفت : بنظرم باید یه تغییراتی تو زندگیت بدی و بدونی که برای اینکه در زندگی حرفی برای گفتن داشته باشی باید اهل کتاب و مطالعه باشی. این انسانها هستند که جامعه رو می سازند و امروزه خیلی از کشورهایی که حرفی برای گفتن دارند مردمی دارند که اهل مطالعه و کتابند.
به یاد داشته باش که کتاب دستت رو میگیره و تو رو بالاتر میبره ...
استاد بزرگ بی بدیل ، حکیم ابوالقاسم منصور بن حسن فردوسی طوسی، حماسه سرای بزرگ ایران از شاعران مشهور عالم ، ستاره در خشنده آسمان ادب فارسی و از مفاخر نامدار ملت ایران است که در حدود سال ۳۲۹ هجری قمری در روستای پاژ در نزدیکی طوس در خراسان متولد شد.
کودکی و جوانی وی در دوران سامانیان بوده است. بر اساس شواهد موجود از شاهنامه میتوان نتیجه گرفت که او جدا از زبان فارسی دری به زبانهای عربی و پهلوی نیز آشنا بوده است. به نظر میرسد که فردوسی با فلسفه یونانی نیز آشنایی داشته است. با وجود این که سرودن شاهنامه را بر اساس شاهنامه ابومنصوری از حدود چهل سالگی فردوسی میدانند، با توجه به توانایی فردوسی در شعر فارسی نتیجه گرفتهاند که در دوران جوانی نیز شعر میگفته است و احتمالاً سرودن بخشهایی از شاهنامه را در همان زمان و بر اساس داستانهای اساطیری کهنی که در ادبیات شفاهی مردم وجود داشته است، شروع کرده است. بیژن و منیژه، رستم و اسفندیار، رستم و سهراب، داستان اکوان دیو، و داستان سیاوش از جمله داستانهایی که حدس میزنند در وی در دوران جوانی گفته است.
شاهنامه مهم ترین اثر فردوسی و یکی از بزرگ ترین آثار ادبیات کهن فارسی می باشد. فردوسی برای سرودن این کتاب در حدود پانزده سال بر اساس شاهنامه ابومنصوری کار کرد و آن را در سال ۳۸۴ قمری پایان داد.
"شاهنامه"، حافظ راستین سنت های ملی و شناسنامه قوم ایرانی است. شاید بی وجود این اثر بزرگ، بسیاری از عناصر مثبت فرهنگ آبا و اجدادی ما در طوفان حوادث تاریخی نابود می شد و اثری از آنها به جای نمی ماند. اهمیت شاهنامه فقط در جنبه ادبی و شاعرانه آن خلاصه نمی شود و پیش از آن که مجموعه ای از داستانهای منظوم باشد، تبارنامه ای است که بیت بیت و حرف به حرف آن ریشه در اعماق آرزوها و خواسته های جمعی، ملتی کهن دارد.