در خیال خرمشهر که کنار کارون آرام نشسته بود، هیچ صدای خمپارهای نبود. نخلستانهایش صدای چرخهای تانک را تا آن روز نشنیده بود، تا شهریور ماه ۵۹ که خرمشهر، خونین شهر شد. پس از گذشت روزهای تاریک و پر دود اسارت، در سوم خرداد ۱۳۶۱ شهر از اشغال درآمد. خرمشهر نخلهای سوخته، نخلهای بیسر...
با سلام خدمت سرکار خانومم معصومه باقری
از مطالب بسیار جالب و زحمات بی شائبه تان بسیار بسیار سپاسگزارم و امیدوارم هر روز پویاتر از روز گذشته,ذهن خلاقتان سلامت,دستان پرتوانتان مملو از انرژی,و وجود پاک و باصلابتتان,هماره در سایه حق شکوفا و مسرور باشد,فقط میتوان گفت:
چگونه سر ز خجلت بر آرم بر دوست
که خدمت به سزا نیامد از دستم.
سلام
ممنونم، از نظر بسیار زیبای شما کمال تشکر را دارم. آرزوی موفقیت شما دوستان خوبم را دارم.