librarysari

کتابخانه عمومی ابن شهرآشوب ساروی

librarysari

کتابخانه عمومی ابن شهرآشوب ساروی

حرم حضرت رقیه(ع) در روز ولادتش

 


 


 

 

 


  

 

 

از خاک تا افلاک پر کشید. 

 

تو را چه بنامم تو را چه بنامم،که ناب تر از شبنم های صبح گاه 

 

 بر گلبرگ تاریخ نشسته ای. 

 

تو را چه بسرایم که آوازه برکت و کرامتت،موج وار، 

 

همه دل ها را به تلاطم در آورده است. 

 

تو را چه بنامم که بیش از سر بهار در آغوش بابا، 

 

طعم زندگی را نچشیدی و مانند او، 

 

غریبانه از غربت این غریبستان خاکی بار سفر بستی. 

 

پس سلام بر تو،روزی که به عالم خاکی گام نهادی و روزی که به افلاک پر کشیدی. 

 

میلاد دردانه امام حسین (ع) مبارکباد 

 

 امام حسن مجتبی (ع)،به برادرش امام حسین (ع) وصیت نمود: 

 

 که با ام اسحاق که  همسرش بود وصلت کند. 

 

امام حسین (ع) به سفارش برادر عمل کرد و ثمره آن ازدواج، 

دختر نازدانه ای به نام رقیه شد. 


 

با تولد حضرت رقیه (ع) در سال 57 قمری،مدینه نور دیگری گرفت و  

خانه کوچک امام،گرمای تازه ای یافت. 

 

دیری نپایید که ام اسحاق جان به جان آفرین تسلیم کرد و رقیه کوچک 

از نعمت مادر محروم شد. 

 

امام حسین (ع) او را در آغوش پر مهر خویش،بزرگ کرد و پیوسته به 

خواهرش زینب (ع) سفارش می فرمود که برای رقیه (ع)  

مادر باشد و به او محبّت کند. 

 

بی مادری حضرت رقیه (ع)،پرستاری های حضرت زینب (ع) و  

 

سفارش های حضرت امام حسین (ع) باعث شده بود، 

 

پیوندی عمیق،بین حضرت زینب (ع) و حضرت رقیه (ع) پدید آمد.

فاصله

خدایا ... 

 با همه ی فاصله‌ای که از تو گرفته‌ایم ... 

 هنوز هم ، چقدر به ما نزدیکی ...

 

 

جملات زیبا گیله مرد 

نگاه

 

اگر ذره بین نگاه قوی باشد  

در تمام صفحه های ورق خورده ی زندگی اثر انگشت او دیده می شود ... 

چه بچه گانه است که فکر می کنیم 

همه اش را به تنهایی (!) رنگ کرده ایم ...

 


یار مهربان

خدایا کمک کن اوضاعمان رو به راه شود ... 

رو به راه مستقیم ...

 

جملات زیبا گیله مرد

خدای مهربون

 
 


کودکى اندیشید که خداچه میخورد،

چه می پوشد و کجا خانه دارد؟

ندا آمد: غصه بندگانش را میخورد،

گناهان بندگانش رامی پوشد

ودر دل شکسته ای خانه دارد.

خدای مهربونم......


  
 

حدیث قدسی: 

اگر آنهائی که به من پشت کرده اند می دانستند که من چه اندازه انتظار دیدن 

آنها را می کِشم و چه مقدار مشتاق توبه و بازگشت آنها هستم هر آینه ازشدت 

شور و شوق نسبت به من جان می دادند و تمام  بند بند اعضایشان به خاطر عشق 

به من از هم جدا می شد.

خدایا....


گفتم : خسته ام !


گفت : از رحمت خدا نا امید نشوید.(زمر / 53)


گفتم :هیچ کس نمی داند در دلم چه می گذرد !


گفت : خدا حائل است میان انسان و قلبش.(انفال / 26)


گفتم : کسی را ندارم !


گفت : ما از رگ گردن به تو نزدیکتریم.(ق / 16)


گفتم :گویا فراموشم کرده ای !


 

 

 

گفت :بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را.(بقره / 152 
    

فاصله

استاد پرسید: هنگامی که دو نفر عاشق می شوند، چه اتفاقی می افتد؟ آنها به آرامی 

با هم سخن می گویند، چرا؟ 

چون قلبهایشان به هم نزدیک شده و فاصله قلبهایشان با هم کم شده است. 

هر چه عشقشان بیشتر شود آرامتر صحبت می کنند...تا این که سخنانشان به نجوا تبدیل 

می شود.سرانجام آنقدر نزدیک می گردند که حتی از نجوا هم بی نیاز شده و با نگاه کردن 

با هم صحبت می کنند.. و این جاست که دیگر فاصله ای نیست.. 

و این همان عشق و محبت به خداست که بدون صحبت کردن ؛ در دلت با او نجوا میکنی و  

اشک می ریزی و اطمینان داری که او هم با مهربانی گوش می کند.. 

تو می توانی در میان انبوه جمعیت تنها و آرام با خدایت نجوا کنی و صدای مهربان او را با تمام 

 وجودت بشنوی که می فرماید:  

و اذا سئلک عبادی عنی...و هرگاه بندگانم در مورد من ،

هستم ؛ جواب می دهم دعای دعاکننده را هنگامی که مرا بخواند؛ پس آنها نیز مرااجابت کنند 

و به من ایمان بیاورند تا به رشد و هدایت برسند..

 

                      

رسول خدا (ص) فرمودند: 

شما را به بهترین اخلاق در دنیا و آخرت رهبری نکنم؟ پیوستن به کسی که از تو بریده، 

بخشیدن به کسی که محرومت ساخته، و گذشتن از کسی که به تو ستم کرده است. 

از تو سؤال کردند پس من نزدیک