نویسنده: نادر ابراهیمی
چکیده: «سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما میآمد» بیشک مهمترین اثر در حوزهی ادبیات داستانی است که با موضوع رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی ره نوشته شده است. نویسندهی این کتاب، داستانپرداز و رماننویس بزرگِ معاصر زندهیاد نادر ابراهیمی است که پیش از نوشتنِ «سه دیدار» با «آتش بدون دود»، «بار دیگر شهری که دوست میداشتم» و دیگر داستانها و عاشقانههایش از معتبرترین و محبوبترین نویسندگانِ پنجاه سال اخیر در ایران بود. در اهمیت این کتاب همین بس که خود مرحوم نادر ابراهیمی در پایان سه دیدار نوشته است:
«همینقدر میگویم که در عمر خویش، کاری چنین کمرشکن، در هم کوبنده و خوفانگیز انجام ندادهام، و نه، دیگر، خواهم داد» .
کتاب «سه دیدار با مردى که از فراسوى باور ما مىآمد» در جلد نخست خود با عنوان «رجعت به ریشهها» است، این مجلد داستان بلندى درباره زندگى امام خمینى ره است، که نویسنده در آن کوشیده ابعاد مختلف شخصیتى ایشان را در قالب داستان بررسى کند. دوران کودکى امام و شکل گیرى شخصیت وى در دامن پرمهرمادر و صاحبه خانم (عمه ایشان)؛ مرام و منش پدر امام و نحوه شهادت ایشان؛ حضور امام در کلاس درس مدرس؛ بررسى شجره نامه اجداد، امام و شرحى از زندگى پدر بزرگ ایشان؛ مراحل آشنایى امام با دفتر حاج آقا ثقفى تا ازدواج از جمله مواردى است که محتواى این داستان را دربرمىگیرد.
نویسنده در ابتداى کتاب درباره اثر خود چنین مى نویسد: «من داستان مى نویسم، تاریخ نمى نویسم. تاریخهاى بسیارى قبلاز من نوشته شده است و همزمان با من و بعد از من نیز نوشته مىشود و خواهد شد؛ اما داستان، فقط یکبار نوشته مىشود؛ فقط یکبار. آنها که واقعیت را مى خواهند نه حقیقت را، و طالب واقعیاتِ تاریخى هستند نه حقایق انسانى، مى توانند بى دغدغه خاطر، به بهترین تاریخ ها مراجعه کنند...».
سه دیدار با مردی که از فراسوی باور مامیآمد» شرح حال زندگی حضرت امام خمینی (ره) از زمان کودکی تا پیروزی انقلاب اسلامی است که به صورت داستانی ادبی نوشته شده است. به نظر میرسد این کتاب، گزارش سه نوبت دیدار نویسنده با رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران است، اما نویسنده این کتاب در طول حیات خود هیچ زمان توفیق دیدار با امام راحل را نداشته و کتاب را تنها بر اساس باور و نگاه خود نسبت به امام خمینی ره نوشته است. کتاب اگرچه ۳ جلدی است و نویسنده نیز بارها گفته که آن را در ۳ جلد نوشته، اما تنها دو جلد از آن در دست است و جلد سوم هرگز منتشر نشده و حالا در سالهای فقدان نادر ابراهیمی، کسی از سرنوشت جلد سوم خبر ندارد.
نویسنده در ابتداى کتاب درباره اثر خود چنین مىنویسد: «من داستان مىنویسم، تاریخ نمىنویسم. تاریخهاى بسیارى قبل از من نوشته شده است و همزمان با من و بعد از من نیز نوشتهمىشود و خواهد شد؛ اما داستان، فقط یکبار نوشته مىشود؛ فقط یکبار. آنها که واقعیت را مىخواهند نه حقیقت را، و طالب واقعیات تاریخى هستند نه حقایق انسانى، مىتوانند بىدغدغه خاطر، به بهترین تاریخها مراجعه کنند...».
این نویسنده همچنین در بخش دیگری از مقدمه کتاب که به همسر امام خمینی (ره) و تمامی یاران و همراهان ایشان تقدیم شده، نوشته است: «در اینجا، در پیشگاه شما مردان و زنان با ایمان ایرانی که ایران را عاشقانه و پرشور میخواهید و آرزومند وطنی سربلند و قدرتمند هستید، به جمیع معتبرات خویش سوگند میخورم که آنچه در این داستان گفتهام، به اعتقاد و باور خودم، عین حقیقت است و جز حقیقت، هیچ نیست و بخشی از حقیقت که بتواند بخشهای دیگر حقیقت را نفی و انکار کند، نیز نیست.»
«در میانه میدان» عنوان جلد دوم مجموعه «سه دیدار با مردى که از فراسوى باور ما مىآمد» است که روایتی دیگر از زندگینامه امام خمینى(ره) در قالب داستان است.
خاطراتى از پدر در زندان شاهى و شهادت وى در آنجا در ایام قبل از تولد امام ، استفاده از افکار و سخنان عمه «صاحبه خانم»، دوران مبارزه در جوانى، حضور با برادر جهت تحصیل علوم حوزوى در اصفهان، سال مصیبتى که “وبا” ۸ تن ازنزدیکترین بستگان «امام خمینى» را به کام مرگ کشاند، حکایتهایى از همسر امام(ره) که همیشه یاور و مشوق همسرش در راه مبارزات سیاسى بودند، خاطراتى از مبارزات رجال آن زمان و… از مهمترین موضوعاتی است که در این کتاب مورد توجه نویسنده قرار گرفته است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: طلبهای گفت: جناب مدرس! در کوچه و بازار میگویند که شما مشکلتان با رضاخان میرپنج در این است که سلطنت را میخواهید نه جمهوری را؛ و اعتقاد به بقای خاندان سلطنت دارید و نظام شاهنشاهی را موهبتی الهی میدانید؛ حالآنکه رضا خان میرپنج و سید ضیاء و بسیاری دیگر میگویند که کار سلطنت تمام است و عصر جمهوری فرا رسیده است.
مدرس مدتها بود که با این ضربهها آشنایی داشت، و با درد این ضربهها، و به همین دلیل، همیشه، پاسخ را در آستینش داشت.
خیر آقا...خیر... بنده با سلطنت چه از آن قاجار باشد چه دیگری و دیگری ابدا موافق نیستم. یعنی راستش اصولا نظام سلطنتی را نظم مطلوبی برای امت و ملت نمیدانم؛ زیرا هیچ سلطانی تاکنون نیامده است که اجرا کننده فرمانهای الهی باشد و همان باشد که خداوند اشاره فرموده است و موهبتی باشد با نعمتی، یا لااقل اسباب عذاب رعیت نبوده باشد. خیر...اما این عقیده بنده دلیل بر آن نمیشود که تن به جمهوی میرپنجی بدهم. جمهوی میرپنجی ابتدای یک درد تازه است و یک مرض مزمن.